ایلیاایلیا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره

ایلیا و ویانا

رفتن به تیراژه با دوقلوهای 5 ساله و آقا باراد 8 ماهه

این عکسها مربوط به آخرین باری است که بابا وحید چین رفته بود دایی بچه ها خواست آنها را به تیراژه ببرد خلاصه ما آنها را بهمراهی باراد کوچولو به تیراژه بردیم کلی هم دایی با آنها بازی کرد بهشون خیلی خوش گذشته بود و بعد از اینکه شام مورد علاقشون پیتزا را نوش جان کردند به خانه برگشتیم. دایی جون خیلی خوش گذشت از شما متشکریم. ...
24 خرداد 1394

خاطره نماز جماعت خواندن ایلیا در شرکت

یک روز مهد میخواست بچه ها رو اردو یک روزه ببره از آنجایی که ویانا پیش مامانی فرشته بود و من هم زیاد راغب به رفتن بچه ها به اردو نبودم آنروز ایلیا رو هم با خودم به شرکت بردم. ایلیا وقتی صدای اذان را در شرکت شنید گفت مامان اذان شده بریم نماز و از آنجایی که باباش تو جلسه بود دوتایی با هم رفتیم وضو گرفتیم و سریع رفتیم که به نماز جماعت برسیم. این گل پسر ما بدون اینکه احساس غریبی کنه رفت و با بقیه آقایون شروع به نماز خواندن کرد بعد از نماز مدیر مهندسی شرکت ما متوجه وجود ایلیا در آنجا میشود و از ایلیا سوال می کنند که شما کی هستی و ایلیا میگه من دهنوی هستم بعد از ایلیا میخواهد که با ایشون به اتاقش برود ولی ایلیا میگه ا...
24 خرداد 1394

تولد 5 سالگی دوقلوها

امسال یکشنبه 5 بهمن 1393 تولد همسر مهربانم و دوقلوهای عزیزم را تبریک می گویم بهترینها رو برای هر سه شما آرزومندم امیدوارم همیشه خوش و سلامت باشید امسال ما برای ویانا و ایلیا 3 دفعه تولد گرفتیم البته هر سه بار آن کوچک و در عین حال گرم و صمیمی بود چون دوقلوها خیلی دوست داشتند چند بار تولد بگیرند. روز تولدشون قرار بود در مهد کودک جشن بگیریم که با مخالفت مدیر مهد کودک به فردای روز تولد موکول شد بخاطر اینکه دوقلوها روز تولدشون رو می دانستند ما به آنها گفتیم که درسته شما فردا بدنیا آمده اید ولی...
15 بهمن 1393

شب یلدا 93 در مهد کودک

هنرنمایی دوقلوهای 4 سال و 10 ماه در شب یلدا شروع برنامه گروه پیش دبستانی 1 یا کودکستان با تلاوت سوره ای از قرآن کریم توسط ایلیا ایلیا در حال خواندن سوره مبارکه حمد دوقلوها در حال اجرای نمایش (نقش ویانا آدم برفی و ایلیا پسر بچه) بچه ها در حال اجرای شعر انگلیسی بچه ها در حال اجرای موسیقی بچه ها در حال اجرای شعر فارسی شب یلدا بچه ها در حال اجرای شعر فرانسه ویانا در حال ترجمه شعر فرانسه لاک پشتها به فارسی ویانا و ایلیای منتظر برای گرفتن هدیه ایلیا و ویانا با مربیان هنرمندشان در حیاط مهد کودک بچه ها بعد از اجرا هایشان در حال بازی در حیاط بابا وحید و ایلیا د...
16 دی 1393

خاطره ای از ایلیا و ساندویچش

یک روز که من با ایلیا و ویانا همین طوری نشسته و در حال صحبت بودیم یکدفعه ایلیا رو به من کرد و گفت مامان تو ساندویچ منی من با تعجب نگاهش میکردم و نمی دونستم چی بگم ولی خیلی برای خودم جالب بود که ایلیا نسبت به مامانش همچین احساسی داره خلاصه شب وقتی برای باباش تعریف کردم کلی با همدیگه از دست این شیرین زبونی ایلیا خندیدیم. ...
13 دی 1393