ایلیاایلیا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

ایلیا و ویانا

جملات در 24 ماهگی

1390/12/6 15:47
نویسنده : ملیکا
324 بازدید
اشتراک گذاری

تغییرات ایلیا از (٥ بهمن ٩٠ تا ٥ اسفند ٩٠)

آله دَس بوخون یعنی خاله درس بخون

مامان دسال بده پاک کنم یعنی مامان دستمال بده پاک کنم

دوباره ایمو شیرین بیار یعنی دوباره لیمو شیرین بیار

دایی من حساب بزنم یعنی دایی من ماشین حساب بزنم

می خوام اینجا بیشینَم یعنی می خواهم اینجا بشینم

کیشمیش بده یعنی کشمش بده

کاشِن خودم بپوشم یعنی خودم کاپشنم را بپوشم

کَشَم در بیار یعنی کفشم را در بیار

اِندونه خوردم یعنی هندونه خوردم

تن تن کاتون یعنی تند تند کارتون

مَمون مرسی یعنی ممنون مرسی

اتاق یه سَ بزنیم یعنی اتاق یه سر یزنیم

آجی موبال بده یعنی آبجی موبایل را بده

مامان اوشابست یعنی مامان نوشابه است

ایانا بیا کجایی یعنی ویانا بیا کجایی

باشه کایی ندایی یعنی باشه کاری نداری

پشت پَجره عَووس ببینم یعنی پشت پنجره عروس ببینم

با پیشدوشی درست کنم یعنی با پیچگوشتی درست کنم

ای بابا اِشالی نداره یعنی ای بابا اشکالی نداره

دایی اِندونه خریده یعنی دایی هندونه خریده

یه شَقَم کوچولو بده یعنی یک شلقم کوچولو بده

اُژ لب زدم یعنی رُژ لب زدم

مَدِسه برم دَس بُخونم یعنی مدرسه برم درس بخونم

(صبح زود بود که ایلیا به خاله موناش گفت میخوام برم مَدسِه

خاله بهش گفت برای چی؟ گفت دَس بُخونم خالش گفت چیکاره

بشی دکتر یا مهندس؟ گفت مُهَدِس بِشَم)

چشم بذار (جدیدا"با خاله مونا بازی قایم موشک را بازی میکنند و

همش دوست دارن چشم بذارند و تا ده بشمارند یا قایم بشن)

الان دیگه ایلیا خان اکثر شعرهایی که برایش می خواندیم را دست و

پا شکسته میخواند یعنی یک قسمتش را میگیم بقیه اش را خودش میگه

مثل شعر حسنی کثیف : بابا وحید می گفت حسنی نگو ایلیا می گفت

بلا بگو و ........ به زبان شیرین کودکی

مثل شعر نازنین مثل شعر خانه مادربزرگه مثل شعر خاله شادونه

مثل علی کوچولو مثل شعر واویلای قیصر و ....

*بقیه جملات

 پرده باز کنم - می می تلخِ - اینو دوست دارم - حلیم می خوام

آجی خوابه - شیر با توت بخورم - جوراب بپوشم - برو سر کار

این چیه؟ - چی میگی؟ - آهان ماشین گُندست - بابا شیر ریختم

کمک کمک می خوام بالای میز برم - دَرُ ببند - دو تا اَهی گُنده دادم

اِ بابا اینجا جای توِ - مامان جیش کردم - آهان پژوِ - نمی خوام بدم

مامان خودت بخور - آهان زله ست - بابا پاستیل بخر - کیک بخورم

آقای دکتر تب بگیرم - اینجا نمی خوابم - آهان کیف شماست -

عمو پورنگ اومد - دستم کثیف شده - مامان آجی خوابه - پنگول بذار

عینک من کجاست - کلاه من بِده - سُس بریزَم - عدس پلو بخورم

مامان درش را باز کن - خورشت درست کنم - دستم پاک کن کثیفِ

این شلوارِ دایی - مامانی بستنی میخوام - شما برو دست نزن

الان آب من برات میریزم (برای آجیش از یخچال) - بابایی اومدی

مامان شیر کاکائو بخر خدافظ - این داغِ ، آهان سرد شده -

شما پاشو - برم ایستک بیارم - آزانس زنگ بزنم - لپ تاپ مالِ من

آجی نصف من نصف تو - مامان پَشه بود - میکی موس آجیِ 

حوله من آبیِ - شلوارت خشک شده - شورتم خیس شده

مامان آجی موهام را کشید - منو گاز گرفت - پام زخم شده

و خیلی از جملات دیگر را الان که ٢ سالشان تمام شده به راحتی

به زبان شیرین خودشان می گویند و در این سن هم خیلی با هم

دعوا میکنند و هم خیلی همدیگر را ناز میکنند طاقت گریه همدیگر را

هم ندارند خیلی کارها را هم به حسادت همدیگر انجام میدهند

نایت اسکین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)