ایلیاایلیا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

ایلیا و ویانا

ایلیا از دو سال و نه ماهگی تا سه سالگی

1391/11/5 16:51
نویسنده : ملیکا
304 بازدید
اشتراک گذاری

اَن عَبوتی یعنی مرد عنکبوتی

آره دیگه نباید مامانشو اذیت کنه

تخم مُخ داری یعنی تخم مرغ داری

ماکارانانی میخوام یعنی ماکارانی میخوام

بابا بریم تو تونل

من غذا میخورم مثل بابا ،بزرگ میشم

مامانی به من لیمو شیرین میدی

ویانا با من دوستی ، باشه ،سلام دوستم

مامان تو کجا بودی ،شرکت، منم میام

بابا ماشین لَندکرونز یعنی بابا لَندکروز

بابا ماشین سوزوکیم یعنی سوزوکی

بابا ماشین نِگان یعنی مِگان

بابا پِشیا یعنی پرشیا

بابا ماشین (پراید ، پژو ٢٠٦ ، غلطک ، بیل مکانیکی ، سمند ، کامیون نوشابه

پرادو ، تاکسی ، وانت ، ماشین پلیس ، آمبولانس ، ماشین آتش نشانی

جرثقیل ، بولدوزر ، میکسر) با خوشحالی به زبان می آورد و نشان میدهد

مامان چرا گریه کردی نمی خوام گریه نکن

بابا بریم پُم پمپ بنزین ، آره دیگه آخه ماشین بنزین نداره یعنی پمپ بنزین

مثل مهد کودک یاد گرفته اند از همدیگر حاضر و غایب میکردند:

ویانا میگه: اَرشان ایلیا میگه: اومده ،ویانا میگه بهار ایلیا میگه: اومده

مامان اَرشان منو زد به خاله سارا بگو منم دعواش کردم

کتابهای من میخوام خودم بخونم مامان برای من خریده

میخوام با تفنگ بُکُشمت ، کیو کیو بابا بِمُر یعنی بِمیر

میخوام کُشتی بگیرم باباش میگه حرف حسابِت چیه میگه پولی

باباش میگه پس بیا جلو تُپُلی(میخواد حرفی بزنه به زبان خودش میگه پولی)

مامانم همه خیارها را به من میده آره دیگه برام ماست خیار درست میکنه

مامان من حالم بدِ ، دلم درد میکنه ،آخه ناهار زیاد خوردم یعنی شام(وقتی خودش لوس میکنه)

مامان ، مامان ، مامی ملیکا ، ملیکا ، ملیکا ، مِلیک (وقتی مامان جواب نمیدهد)

بابا سی دی اَنگیریوِردِ یعنی اَنگیری بِردِ

مامان دانیاسورم را میخوام یعنی دایناسور

مامان من کِفتم درد میکنه یعنی کِتفم

آخه میخواهیم نماز بخونیم وضو گرفتیم مُهر بده

ویانا دیگه حرف بد نزنی ها باشه

تور رو قران ببین اینجوریه

مامان شماره دکترُ بگو من زنگ بزنم ،آدرسش رو بلدی ،دست چپ باید بریم ستارخان

سلام سلام همراه با دست دادن و روبوسی

دایی کجا بودی ،دایی میگه: همین طرفها ،ایلیا با اخم میگه: بهت میگم کجا بودی

یاد گرفتند خواندن شعر ماه تو آسمونه خورشید خوابیده خورشید که بیدار شد ماه و ندیده

و شعر مهر و آبان و آذر سه ماه پائیزه برگ میریزه گریه بده بچه ها باید که بخندیم ها ها ها

و شعر بادبادکها من رفتم توی کوچه تنگ بادبادکهای رنگی دستتون باز بالتون باز

و شعر برف میبارد در زمستان و شعر بدو بیار کلاهت و ....

خواندن شعر ای ایران ای مرز پُر گُهر البته به زبان کودکی خودشان

مامان به من اِستافینُدِن میدی یعنی استامینوفن برام قرص باسن هم میزنی یعنی شیاف

 مامان شربت پروسانم را بده یعنی شربت پرسپان، مامان شربت شیرموز منِ برای ویانا نیست

باشه ویانا از شربت من نخور(شربت کلسیم ،همش سر آن دعوا میکنند)

مامان من میخوام پیداه برم یعنی پیاده برم بستنی و پودِ ماشین یعنی پودر ماشین بخرم باشه

الو سلام یه پیتزا سفارش داشتم مرسی(وقتی ایلیا تلفنی سفارش میدهد)

وقتی خواهرش را دعوا میکنیم میگه آبجیم را دعوا نکنه دیگه کار بد نمیکنه ویانا به مامان

بگو ببخشید باشه دیگه حرف بد نزنی ها

دوست داره داماد قصه خواهرش بشه و دست عروسک عروس خواهرش را بگیره یا اینکه بابا

بشه برای عروسکهاشون مخصوصا یکی از عروسکهای پسر که اسمش را آرمین گذاشته

بابا ببین بگم چی از سوپر ماکت برام بخری یعنی سوپر مارکت و هر چی دلش میخواهد که بخورد

و اول از شیر کاکائو شروع میکنه

مامان من پسر خوبی هستم دوستت دارم دیگه اذیت نمیکنم

بابا من استقالی هستم تو پرسولیسی یعنی استقلالی و پرسپولیسی

آره ویانا من و بابا با هم میریم فوتبال بازی کنیم آخه من پسرم

مامانی بابام داره لامپهای خونمون را عوض میکنه همش میزنه لامپها را میشکنه

آخه من چی کار کنم (وقتی یک لامپ از دست باباش به زمین افتاد)

بابا دیگه باهات دوست نیستم و سرش را میذاره زمین و قهر میکنه

ببین آقای مهندس من رفتم شیراز ماموریت باشه بهت میگم رفتم ماموریت...(با تلفن)

مامان چیِ شَغَم یعنی شلغم من نمیخورم و بعد میخورد

بابا سوار ماشین آبی شدیم شما این دست من بشین یعنی خودش پشت فرمان باشه

چند دقیقه بعد میگه نه شما بشین من روی پات میشینم(منظورش پشت فرمان است)

ملیکا بیا آرمین را بگیر پیش من بشین بریم سر کار (مامان ملیکا هم باید یجوری کنارش

در ماشینش بشینه و ایلیا رانندگی کنه)

وقتی با باباش فوتبال بازی میکنه و گل میزنه میگه بابا گُل دروازه یعنی بابا توی دروازه

بابا پای دروازت را باز کن یعنی پات را باز کن من گُل بزنم

بابا یه جُفت دیگه بزنیم یعنی یه شوت دیگه بزنیم

مامان من دارم بشکن دستی میزنم یعنی یکی دست میزنه یکی بشکن

نَعلتی چی میگی میکُشَمِت یعنی لَعنتی

اگه حق داری بیا جلو یعنی اگه جرأت داری بیا جلو

خدا مرگم کنه این مورچه ها اومدن یعنی خدا مرگم بده

بابایی ما نوشابه نمی خوریم مورچه داره

مامان جون میشه یه کوچولو می می بخورم

مامان جون میشه کبلیتا را بیاری یعنی کبریتها

میخواهی یه مشت بهت بزنم مثل تو L90 ، آره میخواهی

بابا وحید من بستنی قِیفی میخوام یعنی قی فی

مامانی من کوکو سبزی میخوام بخورم با سالاد بدون سُس

مامانی دستت درد نکنه برای ما کوکو سبزی درست کردید

مامان ماشین پلیسم روشن شد ببین بهت گفتم باطلی داره یعنی باطری

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان کوثری
8 بهمن 91 16:51
برای دیدن مدل های جدید تقویم کودک و تم های مختلف جشن تولد و مدل های فریم ها و تقویم های روز عشق حتما بیاین وبم http://temparti.blogfa.com