خراب کاری ایلیا
دیشب وقتی ما سر شام بودیم یه دفعه دیدیم ایلیا نیست رفتم دنبالش دیدم
رفته تو کابینت ادویه ها نشسته و یکی یکی ادویه ها را می ریزه زمین
وقتی رسیدیم دیگه دیر شده بود و یه قیافه مظلومانه به خودش گرفته بود
خلاصه این هم از خراب کاری ایلیا خان که به خواهرش هم یاد می ده
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی