ایلیاایلیا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

ایلیا و ویانا

ایلیای 18 ماهه

1390/5/8 11:07
نویسنده : ملیکا
385 بازدید
اشتراک گذاری

پسر کوچولوی مامان چهارشنبه هفته پیش که ٠٥/٠٥/٩٠ بود ١٨ ماهش شد

پسرم از روزی که بدنیا آمدی یکسال و نیم بزرگتر شده ای با تمام اینکه روزهای سختی

را برای بزرگ کردن شما و خواهرت میگذرانم ولی باورم نمیشه اون نوزاد کوچولوی مامان

الان دیگه کودک ١٨ ماهه شده است که بلد دیگه خودش با قاشقش غذا بخوره و دیگه

دوست نداشته باشه پوشک بشه و موقع ای که دستشویی داره پوشکش را باز کنه و

بگه جیش و علامت بده که بره دستشویی و رو توالت فرنگیش بشینه

و وقتی که پوشک خواهرش را عوض کردیم میره پوشک کثیف را سر جاش میندازه

و وقتی داریم میز غذا را می چینیم بیاد و بگه بدین به من ببرم و تو چیدن کمک کنه

و وقتی دیگه می رقصه هم چرخ میزنه و هم براحتی با تمام بدنش قر میده

و موقع راه رفتن به سرعت می دود و دیگه میتونه سوار تاپ و سرسره بشه

و وقتی دیگه دوست داره همه چی را خودش برداره بخوره مثل بستنی شکلات تنقلات میوه

و وقتی محکم مامانش را بغل میکنه و مامانش هم اون را در آغوش میگیره دیگه مامانش

نمی دونه از دیونگی چیکار کنه

و وقتی سوار ماشینش میشه مثل یک راننده حرفه ای دنده عوض میکنه و فرمون را

می چرخونه و پاش را رو گاز میذاره که ماشین حرکت کنه

و وقتی با بوسه هاش جلوی گریه مامانش را میگیره

و موقع ای که وسیله خواهرش را بر میداره میفهمه که باید فرار کنه

و وقتی مثل آدم بزرگها با تلفن صحبت میکنه و خیلی جدی همش دستش را تکان میده

و موقع ای که صدای اذان را بشنوه شروع به نماز خواندن کنه و خودش هم با اذان بخوانه

و وقتی سوار ماشین میشویم دوست داره بره پشت فرمون و رانندگی کنه 

و وقتی کتاب داستانش را میبینه شروع به ورق زدن و خواندن میکنه

و وقتی با کلنکس صورتش را پاک میکنه و بینیش را میگیره .........

و کلماتی مثل دادا  قاشق  پیشی  به به  مامان  بابا  الله  نی نی  توپ  جیش  

می می  شیر   با بعنی آب  دد   دایی  در   الو .... را به زبان می آورد

و وقتی میخواد بلند بشی دستت را میگیره و میگه علی

و وقتی بهش میگی کلاغ میگه: ایلیا میگه قارقار   هاپو میگه: ایلیا میگه هاپ هاپ

پیشی میگه: ایلیا میگه میو میو 

و وقتی باباش از سر کار میاد میگه دد و کفشش را میپوشه که بره

و وقتی خواهرش را گاز میگیره بعد خودش خودش را تنبیه میکنه 

آره همه اینها نشانه بزرگ شدن نوزاد کوچولو مامان است

پسرم امیدوارم که روزهای خوشی همراه با سلامتی را پشت سر بگذاری

 

niniweblog.com

چهارشنبه به اتفاق مامانی و بابا رفتیم واکسن ١٨ ماهگی شما را زدیم که هم به

دست و هم به پا شما زدند خیلی لحظه سختی بود و کنترل شما هم خیلی سخت بود

و شماها از درد مخصوصا درد پا خیلی بی تابی میکردید و تا شب ایلیای مامان که اصلا

راه نمی رفت و ویانای مامان هم اگر راه می رفت روی نوک پا و همش شماها دست و پاتون

را نشان میدادید و گریه می کردید

الان یکهفته است که مامان قصه داره که شماها بتونید تحمل کنید و زیاد درد نکشید

چون زدن واکسن بخاطر سلامتیتون واجب بود 

                                 دوسسسسسسستت دارم پسر قشنگم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)