یادگیری کلمات توسط بَن بِن بُن (21ماهگی)
سلام پسر گلم
امروز یک روز بارانی است خیلی هم باران شدیدی می آید شما و آبجیت
هم یک روز در میان صبحها وقتی من و بابا میخواهیم بریم سر کار از خواب
بیدار می شوید و همین باعث میشه مامان با ناراحتی سرکار بره
ایلیا جون مامان روز به روز بهتر میتونه کلمات را تلفظ کنه الان تقریبا همه
کارتهای بَن بِن بُن را به راحتی تشخیص می دهد و به زبان می آورد
لغات : مسواک : مساک کفش : کبش چشم : چش گَل : گُ
بشقاب : بقاب قاشق : قاقق چنگال : چگا .......
و کیف - شانه - موش - کلاه - گاو - آقا - بله - علی - ابرو - پا - دست .....
بابا وحید به ایلیا وقتی میگه ایلیا خانِ ، ایلیا دیگه جواب میده بله
خان پسراست ، ایلیا میگه بله (با این آهنگ من در نوزادی ایلیا را میخواباندم)
دیشب هم با ویانا کلاهاتون را برداشته بودید و روی سرتان می گذاشتید
و با هم به زبان خودتان صحبت می کردید و برای همدیگر توضیح میدادید
ایلیا دوست داره ساعت و انگشتر باباش را دستش کنه مخصوصا موقع
نماز فکر میکنه چون باباش یک وقتهایی انگشترش رادست میکنه اون هم
باید دست کنه بعد نماز بخونه
وقتی هم صدای الله اکبر اذان را از تلوزیون میشنوه میگه مامانی الله
یا وقتی من چادر یا لباس نماز را تنم میکنم میگه مامانی یعنی مال مامانی